یونایونا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

قصه های یونا کوچولو

مخفیگاه جدید یونا

1392/1/17 16:04
537 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح بابا وقتی‌ می‌خواست بره سر کار دید کلید ماشین سر جاش نیست .بعد از فکر کردن یادش افتاد که دیشب کلید دست من بوده .خلاصه تمام خونه رو زیرو رو کرد.اما از کلید خبری نبود ! آخرش دست به دامن مامان شد و از خواب بیدارش کرد ،مامانم که از مخفی‌ گاه‌های من خبر داشت اول رفت تو آشپزخونه کشوی کابینت رو گشت . بعد رفت سراغ سطل زباله که دومین مخفی‌ گاه لوازم گمشده خونه بود.اما اونجا هم نبود.یهو مامان یادش اومد که مخفی گاه جدید منو ببینه. فکر می‌کنید کجاست؟ متفکر

بله جعبه دستمال کاغذی که مامان کاملا تصادفی یه روز متوجه شد که من کلی‌ وسیله توش قایم می‌کنم .خلاصه بابا هم خوشحال و هم کلی‌ متعجب شده بود با خیال راحت تونست با ماشینش بره سر کار...این مخفی گاه هم دیگه فایده نداره لو رفت ! خمیازه

 babri

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)